بدون عنوان
دیشب با مهدیار وعهمه الهام رفتین دکتر . عمه الهام مریض بود و مامان جون نبود . من برای مهدیار یک سی دی کارتون کهکشان گرفتم و مهدیار کلی خوشحال شد و ذوق کرد و نشست به تماشای کارتون و من با خیال راحت کارهام انجام دادم . ...
نویسنده :
مامان مریم
12:31
بدون عنوان
سلام به پسر گلم امروز ٢٧ شهریور ومن سرکار وتو مهد هستی امیدوارم روز خوبی داشته باشی . دوست دارم موفق بشی وپله های ترقی را پشت سر بگذاری . ...
نویسنده :
مامان مریم
12:22
بدون عنوان
سلام پسر عزیزم امروز که این مطلب را می نویسم ٢٦ شهریور ٩٠ است ومن سرکار هستم وتو تا حالا حتما آمدی خانه کنار بابا مهدی خوابیدی دیروز مامان جون رفت بهسفر کربلا ١٠ روزه ان شائ اله سفر خوبی باشه . دلم می خواهد وقتی بزرگ شدی با همه مهربان باشی و باادب وبا تربیت بار بیایی . امیدوارم تا قدر زحمات من رابدانی که چقدر دست تنها باتو زندگی می کنم و باتو به خرید می روم ...
نویسنده :
مامان مریم
14:31
بدون عنوان
مهدیار جان هر چند وقت یکبار کلمات جدید بکار می بره . می میره=میمره مسابقه=مساقبه
نویسنده :
مامان مریم
16:38
بدون عنوان
امروز که این مطلب را می نویسم ٢٤ شهریور تولد عزیز جون مادر بزرگ مهدیار است . امیدوارم عزیز جون همیشه سالم و زنده باشد و من و مهدیار با او خوش باشیم . البته مهدیار خاله مرجان جون و دایی محسن جون هم داره که آنها را خیلی دوست داره . امیدوارم عزیزم صد ساله بشه و سالم و پاینده .
نویسنده :
مامان مریم
16:34
بدون عنوان
بدون عنوان
امروز که دارم این مطلب را می نویسم ٥ ماه مبارک رمضان است روز شنبه . امروز مهدیار مهد نرفت گفت آقاجون می گه هوا گرمه تو خانه با یگانه کلی بازی کرد و شیطنت . امیدوارم پسرم همیشه شاد و سرحال باشه ومن از خوشحالی اون خوشحال چون به اندازه تمام دنیا دوستشش دارم . دیروز رفته بود خونه عزیزجون از دایی محسن جایزه گرفته بود خیلی ذوق کرد .
نویسنده :
مامان مریم
15:02
بدون عنوان
دیروز ٢٢مرداد ماه مابه اتفاق همه خانو.اده در باغ آقای مومنی دعوت بودیم خیلی خوش گذشت . افطاری را زیر آلاچیق خوردیم و مهدیار باباباش دوبار درآب رفت . خیلی ذوق کرده بود با بابا مهدی کلی توپ بازی کرد . شب تا ساعت ده در باغ بودیم با خوردن بلال در پایان آن روز را تمام کردیم .
نویسنده :
مامان مریم
14:56